کد مطلب:77633 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

خطبه 149-پیش از وفاتش











و من كلام له علیه السلام قبل موته

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است پیش از وفات او:

«ایها الناس! كل امری ء لاق ما یفرمنه فی فراره و الاجل مساق النفس و الهرب منه موافاته. كم اطردت الایام ابحثها[1] عن مكنون هذا الامر، فابی الله الا اخفاءه. هیهات علم مخزون!»

یعنی ای مردمان هر مردی ملاقات كننده است مرگی را كه كراهت دارد بالطبع از او، در عین فراهم آوردن اسباب فرار از او. یعنی اسباب فرار از مرگ می رساند مرد را در عاقبت به مرگ. پس ممكن نخواهد بود فرار از مرگ و مدت عمر هر كس محل راندن نفس او است به سوی مرگ و گریختن از مرگ به اسباب و علاج رسیدن است به مرگ، زیرا كه عمر در گذر است و البته به آخر خواهد رسید. و چه بسیار دور گردانیدم از خود ایام را و گذراندم از خود یك یك از روزها را، در حالتی كه تفحص می كردم در آن از این امر مخفی كه مرگ باشد، پس اباء داشت خدای تعالی مگر پنهان داشتن او را و تفصیل و كیفیت آن معلوم من نشد. چه بسیار دور است دانستن آن و علم او از علم مخزون كه در نزد خداست و كشف آن صلاح نیست از جهت قول خدای تعالی: (و ما تدری نفس بای ارض تموت)[2] اگر چه رسول خدا صلی الله علیه و آله مجملا اخبار كرده باشد به قول خود: «ستضرب علی هذه فتخضب» یعنی زده می شوی تو بر فرق سر پس رنگین می شود ریش تو. اما تفصیل و تعیین[3] آن معلوم و مشخص نباشد.

[صفحه 654]

«اما وصیتی: فالله لا تشركوا به شیئا. و محمد صلی الله علیه و آله، فلا تضیعوا سنته. اقیموا هذین العمودین و اوقدوا هذین المصباحین و خلاكم ذم ما لم تشردوا. حمل كل امری ء منكم مجهوده و خفف عن الجهله. رب رحیم و دین قویم و امام علیم.»

یعنی اما آنچه وصیت من است با شما: پس خداست، شریك مگردانید با او چیزی را و محمد است صلی الله علیه و آله پس ضایع مكنید سنت و طریقه ی او را، برپا دارید این دو ستون دین را و برافروخته دارید این دو چراغ یقین را و خالی و دور باد از شما مذمت و عیب مادامی كه نگریزید از این دو چراغ. بار كرده شده است بر هر مردی از شما و تكلیف شده است به او به قدر طاقت و وسع او و تخفیف داده شده است از مردم بی عقل مثل صبیان و مجانین، پروردگار شما پروردگار رحیم است و دین شما دین مستقیم است و امام شما امام علیم و دانا است، پس بر احدی تنگ نگرفته اند در معارف و احكام و آنچه تكلیف شده به قدر وسع و طاقت است.

«انا بالامس صاحبكم و انا الیوم عبره لكم و غدا مفارقكم. غفر الله لی و لكم. ان تثبت الوطاه فی هذه المزله فذاك المراد.[4] و ان تدحض القدم فانا كنا فی افیاء اغصان و مهب[5] ریاح. و تحت ظل غمام اضمحل فی الجو متلفقها و عفا فی الارض مخطها.»

یعنی من دیروز، كه زمان حضور پیغمبر صلی الله علیه و آله باشد، مصاحب شما بودم و من امروز كه بعد از رحلت او باشد، سبب اعتبار و امتحان شما باشم، زیرا كه خلیفه ی برحق پیغمبرم صلی الله علیه و آله و امام شما باشم و به اطاعت من شما آزموده می شوید[6] و فردا كه روز اجل من باشد مفارقت و جدایی می كنم از شما، بیامرزد خداوند مرا و شما را. اگر ثابت و برقرار ماند گام نهادن ما در این دنیای لغزنده، پس او است متعلق اراده ی خدا و اگر پای ثبات از پیش در رفت و بیرون شدید از دنیا، پس به تحقیق كه ما ثابت و برقرار باشیم و

[صفحه 655]

در سایه های شاخه های شجره ی معرفت و علم،[7] و در جای وزیدن ریاح ارواح كه عالم عقل كل باشد و در زیر سایه ی ابری كه تراكم علایق فضای نفسی از او مضمحل بود و اثر واقع در ارض طبیعت در آن محو بود كه منزله ی روح كل باشد، یعنی چون ما برتر از عالم طبع و نفس باشیم و از سنخ ارواح مدبره و عقول فعاله می باشیم، بیرون رفتن از دنیا از برای ما فوز عظیم و خلاص از سجن است.

«و انما كنت جارا جاوركم بدنی ایاما و ستعقبون منی جثه خلاء: ساكنه بعد حراك و صامته بعد نطق. لیعظكم هدوی و خفوت اطراقی و سكون اطرافی، فانه اوعظ للمعتبرین من المنطق البلیغ و القول المسموع.»

یعنی نیستم من مگر همسایه ای كه در جوار شما ماند بدن من چند روزی و درمی یابید در عاقبت از من تنی را[8] كه خالی از روح باشد، ساكن باشد بعد از آنكه متحرك بود، زبان بسته باشد بعد از آنكه گویا بود، تا اینكه پند دهد شما را سیرت و طریقه ی من و سكوت سر در پیش افكندن من و از حركت افتادن اعضای من، پس به تحقیق كه بودن من بر حالات مذكوره و عظكننده تر است از برای عبرت گیرندگان از نطق بلاغت داشته شده و قول شنیده شده.

«و داعی لكم وداع امری ء مرصد للتلاقی! غدا ترون ایامی و یكشف لكم عن سرائری و تعرفوننی بعد خلو مكانی و قیام غیری مقامی.»

یعنی وداع كردن من شما را مثل وداع كردن مردی است كه انتظار كشیده شود در او از برای ملاقات. در فردا می دانید شما روزگار مرا و ظاهر می شود از برای شما نهانیهای من و اعتقادات من و می شناسید قدر و مرتبه ی مرا بعد از خالی شدن جای من و نشستن غیر من به جای من.

[صفحه 656]


صفحه 654، 655، 656.








    1. در ن و چ و دیگر نسخه ها چنین است و در اصل: كم اطردت الایام افحشها و حال آنكه آن جمله را به شكلی كه در متن آمده است ترجمه كرده.
    2. لقمان / 34.
    3. ن و چ: تعیین و تفصیل.
    4. در هر سه نسخه: فذاك المراد، ولی در هیچ نسخه ی خطی و چاپی دیگر كلمه ی «المراد» نیامده معلوم نیست شارح از كجا آورده است.
    5. در نسخه های دیگر: مهاب جمع مهب.
    6. شارح دیروز و امروز را مجازی گرفته، لیكن شارحان دیگر دیروز و امروز و فردا را حقیقی دانسته اند.
    7. چ: علم و معرفت.
    8. چ بر روی كلمه ی تنی را: جثه ای را.